توجه:سایت دنیای ادبیات هیچ گونه تبلیغات آزاردهنده ای(با انواع و اقسام بنرها) ندارد .

شاعران خارجی

اشعار مارگوت بیکل(مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار)

اشعار مارگوت بیکل…..مارگوت بیکل ( Margot Bickel)، (زادهٔ ۱۹۵۸) شاعرآلمانی، و متخصص الهیات و گفتگودرمانی است. بیکل در جامعه ادبی آلمان شخصیت شناخته شده‌ای محسوب نمی‌شود. وی پس از ازدواج، نام خانوادگی همسرش را برگزیده و در حال حاضر مارگوت برونس (Margot Bruns) نامیده می‌شود. البته او آثار خود را همچنان با نام مارگوت بیکل منتشر می‌کند. 


فهرست اشعار


برای تو و خویش – اشعار مارگوت بیکل

برای تو و خویش

چشمانی آرزو می کنم

که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند،

گوشی که

صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود

برای تو و خویش،

روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی که

در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد

و بگذارد

از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوییم .

“ترجمه:احمد شاملو”


در کنار توام دوست‌ من‌ – مارگوت بیکل

در کنار توام دوست‌ من‌ ،

احساسم‌ را با تو در میان‌ می‌گذارم‌ ،

اندیشه‌هایم‌ را با تو قسمت‌ می‌کنم‌ ،

راهی‌ مشترک‌ پیش‌ِ پایت‌ می‌گذارم‌ ،

اما ازآن‌ِ تو نیستم‌ !

با مسئولیت‌ خود زند‌گی‌ می‌کنم‌

مرا به‌ ماندن‌ مجبور نکن‌ دوست‌ من‌

احساسم‌ را به‌ کفه‌ی‌ قضاوت‌ نگذار

نه‌ اندیشه ای برایم‌ معین‌ کن‌

و نه‌ راهی‌ برای‌ درنوشتن‌

به‌ تصاحبم‌ نکوش‌

و تعهداتم‌ را نادیده‌ مگیر

اگر از آزادی‌ محرومم‌ کنی‌

دوست‌ من

تو را از بودنم‌ محروم‌ خواهم‌ کرد .

“ترجمه:یغما گلرویی”


مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار اکتاویو پاز

پس از سفرهای بسیار – اشعار مارگوت بیکل

پس از سفرهای بسیار و عبور

از فراز و فرود امواج این دریای طوفان‌خیز،

بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم ،

بادبان برچینم ،

پارو وا نهم ،

سُکان رها کنم ،

به خلوت لنگرگاهت در آیم

و در کنارت پهلو گیرم

آغوشت را بازیابم

استواری امن زمین را

زیر پای خویش .

“ترجمه: احمد شاملو”


هر شب در رویاهایم – مارگوت بیکل

هر شب در رویاهایم تو را می بینم

و احساست می کنم

و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری

دوری ، فاصله و فضا بین ماست

و تو این را نشان دادی و ثابت کردی

نزدیک ، دور ، هر جایی که هستی

و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد

یک بار دیگر در را باز کن

و دوباره در قلب من باش

و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد

ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم

و این عشق می تواند برای همیشه باشد

و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد

عشق زمانی بود که من تو را دوست داشتم

دوران صداقت ، و من تو را داشتم

در زندگی من ، ما همیشه خواهیم تپید

نزدیک ، دور ، هرجایی که هستی

من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید

یک بار دیگر در را باز کن

و تو در قلب من هستی

و من از ته قلب خوشحال خواهم شد

تو اینجا هستی ، و من هیچ ترسی ندارم

می دانم قلبم برای این خواهد تپید

ما برای همیشه باهم خواهیم بود

تو در قلب من در پناه خواهی بود

و قلب من برای تو خواهد تپید

و خواهد تپید


 اشعار شارل بودلر(مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار شارل بودلر )

این همه – اشعار مارگوت بیکل

این همه پیچ

این همه گذر

این همه چراغ

این همه علامت

و همچنان استواری در وفادار ماندن

به راهم

خودم

هدفم

و به تو

وفایی که مرا

و تو را

به سوی هدف

راه می نماید .

“ترجمه: احمد شاملو”

اشعار مارگوت بیکل


پرواز اعتماد – مارگوت بیکل

پرواز اعتماد را

با یکدیگر

تجربه کنیم.

وگرنه می شکنیم

بال های دوستیمان را

“ترجمه: احمد شاملو”


اشعار مارینا تسوتایوا( مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار مارینا تسوتایوا)

می‌خواهم آب شوم – مارگوت بیکل

می‌خواهم آب شوم

در گستره افق

آنجا که دریا به آخر می رسد

و آسمان آغاز می شود.

 می‌خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته

یکی شوم.

حس می کنم و می‌دانم

دست می ‌سایم و می‌ترسم

باور می کنم و امیدوارم 

که هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد.

می خواهم آب شوم 

در گستره افق

آن جا که دریا به آخر می رسد 

و آسمان آغاز می شود


کسی‌ که‌ هرگز – مارگوت بیکل

کسی‌ که‌ هرگز

شهامت نه گفتن قاطعانه را ندارد

نخواهد توانست‌

آری‌ گفتن مداوم‌ در زند‌گی‌ را

تاب آورد

ما می‌باید کامل‌ کنیم‌ یک‌دیگر را ،

نه آنکه همانند شویم

تو جبران می کنی

کمبودهای‌ مرا

و آن جا که تو تند می روی

من‌ قدم‌ آهسته‌ می‌کنم‌ .

“ترجمه: احمد شاملو”


دلتنگی های آدمی را – اشعار مارگوت بیکل

دلتنگی های آدمی را

باد ترانه ای می خواند

رویاهایش را

آسمان پر ستاره نادیده می گیرد ،

و هر دانه ی برفی

به اشگی نریخته می ماند

سکوت

سرشار از ناگفته هاست

از حرکات ناکرده

اعتراف به عشق های نهان

و شگفتی های بر زبان نیامده

در این سکوت

حقیقت ما نهفته است

حقیقت تو

و من.

اشعار مارگوت بیکل


گاه – مارگوت بیکل

گاه

آنچه ما را به حقیقت می رساند

خود از آن عاری است

زیرا

تنها حقیقت است

که رهایی می بخشد


اشعار پل الوار(مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار پل الوار)

از بختیاری ماست – مارگوت بیکل

از بختیاری ماست

شاید

که آنچه می خواهیم ،

یا به دست نمی آید ،

یا از دست می گریزد .


چند بار امید بستی – اشعار مارگوت بیکل

چند بار امید بستی و دام بر نهادی

تا دستی یاری دهنده

کلامی مهر آمیز

نوازشی

یا گوشی شنوا

به چنگ آری ؟

چند بار

دامت را تهی یافتی ؟

از پای منشین

آماده شو که دیگر بار و دیگر بار

دام باز گستری !!


پنجه در افکنده ایم – مارگوت بیکل

پنجه در افکنده ایم

با دست هامان

به جای رها شدن

سنگین سنگین بر دوش می کشیم

بار دیگران را

به جای همراهی کردنشان

عشق ما

نیازمند رهایی است

نه تصاحب

در راه خویش

ایثار باید

نه انجام وظیفه .


سپیده دمان – مارگوت بیکل

سپیده دمان

از پس شبی دراز

در جان خویش

آواز خروسی می شنوم

از دور دست ، و با سومین بانگش

درمی یابم

که رسوا شده ام .


زخم زننده – مارگوت بیکل

زخم زننده

مقاومت ناپذیر

شگفت انگیز و پر راز و رمز است

آفرینش

و همه یآن چیزها

که شدن را

امکان می دهد .


مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار کارل سندبرگ

هر مرگ

اشارتی است

به حیات دیگر .


جویای راه خویش باش – مارگوت بیکل

جویای راه خویش باش

از این سان که منم

درتکاپوی انسان شدن

در میان راه

دیدار می کنیم

حقیقت را

آزادی را

خود را

در میان راه

می بالد و به بار می نشیند

دوستی یی

که توان مان می دهد

تا برای دیگران

مامنی باشیم

و یاوری

این است راه ما

تو

و من .


در وجود هر کس – مارگوت بیکل

در وجود هر کس

رازی بزرگ نهان است

داستانی

راهی

بی راهه ای

طرح افکندن این راز

راز من و راز تو

راز زندگی

پاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است .


بسیار وقت ها – مارگوت بیکل

بسیار وقت ها

با یکدیگر از غم و شادی خویش سخن ساز می کنیم

اما در همه چیزی رازی نیست

گاه به سخن گفتن از زخم ها نیازی نیست

سکوت ملال ها

از راز ما

سخن تواند گفت .


به تو نگاه می کنم – مارگوت بیکل

به تو نگاه می کنم

و می دانم

تو تنها نیازمند یک نگاهی

تا به تو دل دهد

آسوده خاطرت کند

بگشایدت

تا به در آیی .

من یا پس می کشم

و در نیم گشوده

به روی تو بسته می شود


پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم

پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم

از دیگران

شکوه آغاز می کنم

فریاد می کشم

که ترکم گفته اند

چرا از خود نمی پرسم

کسی را دارم

که احساسم را

اندیشه و رویایم را

زندگی ام را

با او قسمت کنم ؟

آغاز جدا شدن

شاید

از دیگران

نبود


حلقه های مداوم -اشعار مارگوت بیکل

حلقه های مداوم

پیاپی

تا دور دست

تصمیم درست صادقانه

با خود وفادار می مانم آیا

یا راهی سهل تر

اختیار می کنم ؟


بی اعتمادی – مارگوت بیکل

بی اعتمادی

دردی است ،

خود ستایی و بیم

چفت و بست غرور است ،

و تهی دستی

دیوار است و لولاست

زندانی که درآن

محبوس رای خویشیم

دلتنگی مان را برای آزادی و دلخواه دیگران بودن

از رخنه هایش

تنفس می کنیم

تو و من

توان آن را یافتیم

که بر گشاییم

که خود را بگشاییم


مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار مارگارت اتوود

بر آنچه دلخواه من است

حمله نمی برم

خود را به تمامی آن می افکنم

اگر بر آنم

تا دیگر بار و دیگر بار

بر پای بتوانم خاست

راهی به جز اینم نیست .


توان صبر کردن

برای رو در رویی با آنچه باید روی دهد

برای مواجهه با آنچه روی می دهد

شکیبیدن

گشاده بودن

تحمل کردن

آزاده بودن .


چندان که به شکوه در می آییم

چندان که به شکوه در می آییم

از سرمای پیرامون خویش

از ظلمت

و از کبود نوری گرمی بخش

چون همیشه

بر می بندیم

دریچه کلبه مان را

روح مان را.


اگر می خواهی نگهم داری

اگر می خواهی نگهم داری

دوست من

از دستم می دهی

اگر می خواهی همراهیم کنی

دوست من

تا انسان آزادی باشم

میان ما

همبستگی یی از آن گونه می روید

که زندگی ما هر تن را

غرق در شکوفه می کند .


من آموخته ام – مارگوت بیکل

من آموخته ام

به خودگوش فرا دهم

و صدایی بشنوم

که با من می گوید

این لحظه مرا چه هدیه خواهد داد

نیاموخته ام

گوش فرا دادن

به صدایی را

که با من در سخن است

و بی وقفه می پرسد

من بدین لحظه چه هدیه خواهم داد


شبنم – مارگوت بیکل

شبنم و

برگ ها یخ زده است

و آرزوهای من نیز

ابرهای برف زا برآسمان در هم می پیچد

باد می وزد

و توفان در می رسد

زخم های من

می فسرد .


یخ آب می شود

در روح من

در اندیشه هایم

بهار حضور توست

بودن توست .


کسی می گوید : آری – اشعار مارگوت بیکل

کسی می گوید : آری

به تولد من

به زندگی ام

به بودنم

ضعفم

ناتوانیم

مرگم

کسی می گوید : آری

به من

به تو

و از انتظار طولانی

شنیدن پاسخ من

شنیدن پاسخ تو

خسته نمی شود .


مجموعه ای از زیباترین و بهترین اشعار شیرکو بیکس

با در افکندن خود – مارگوت بیکل

با در افکندن خود

به دره

شاید

سر انجام

به شناسایی خود

توفیق یابی !!

اشعار مارگوت بیکل


زیر پایم – مارگوت بیکل

زیر پایم

زمین از سُمضربه ی اسبان می لرزد

چهار نعل می گذرند

اسبان

وحشی گسیخته افسار ، وحشت زده

به پیش می گریزند

در یال هاشان گره می خورد

آرزوهایم

دوشادوش شان می گریزد

خواسته هایم

هوا سر شار از بوی اسب است و

غم و

اندکی غبطه

در افق

نقطه های سیاه کوچکی می رقصد

و زمینی که بر آن ایستاده ام

دگر باره آرام گرفته است .

پنداری ؛ رویایی بود آن همه

رویای آزادی

یا

احساس حبس و بند .


در سکوت – مارگوت بیکل

در سکوت

با یکدیگر پیوند داشتن ،

همدلی صادقانه

وفاداری ریشه دار .

اعتماد کن !


از تنهایی – مارگوت بیکل

از تنهایی

مگریز

به تنهایی

مگریز

گهگاه

آن را بجوی

و تحمل کن

و به آرامش خاطر مجالی ده !!


یکدیگر را می آزاریم – مارگوت بیکل

یکدیگر را می آزاریم

بی آنکه بخواهیم

شاید بهتر آن باشد

که دست به دست یکدیگر دهیم

بی سخنی

دستی که گشاده است

می بَرد

می آورد

رهنمونت می شود

به خانه یی

که نور دلچسبش

گرمی بخش است .


از کسی نمی پرسند – مارگوت بیکل

از کسی نمی پرسند

چه هنگام می تواند

خدا نگهدار بگوید

از عادت انسانیش نمی پرسند

از خویشتنش نمی پرسند

زمانی

به ناگاه

با آن رو در روی در آید

تاب آرد

بپذیرد

وداع را

درد مرگ را

فرریختن را

تا بار دیگر

بتواند بر خیزد .


چون دوستت می دارم – مارگوت بیکل

چون دوستت می دارم
مجبور نیستی آنگونه که روز آشنایی مان بودی
باقی بمانی

چون دوستت می دارم
مجبور نیستی خود را محدود کنی
به تصویری که از تو زنده مانده در من

چون دوستت می دارم
می توانی در خودت ببالی
چیزهای جدیدی کشف کنی در وجودت
می توانی دگرگون شده , بشکفی , تازه شوی

چون دوستت می دارم
می توانی آنچه هستی باقی بمانی
و آنچه نیستی شوی

اشعار مارگوت بیکل


مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار بورخس

جسور باش و رویا بساز – مارگوت بیکل

جسور باش و رویا بساز
از آنچه نیستی
جسور باش و رویا بساز
از آنچه نداری
جسور باش و رویا بساز
آنگونه که واقعیت توست
جسور باش و رویا بساز
و بیدار که گشتی
پاک نکن
آن نمای رویایی و حقیقی ات را

مارگوت بیگل


عشق عشق می‌آفریند – مارگوت بیکل

عشق عشق می‌آفریند
 عشق زندگی می‌بخشد
 زندگی رنج به همراه دارد
 رنج دلشوره می‌آفریند
 دلشوره جرأت می‌بخشد
 جرأت اعتماد به همراه دارد
 اعتماد امید می‌آفریند
 امید زندگی می‌بخشد
 زندگی عشق می‌آفریند
 عشق عشق می‌آفریند

مارگوت بیکل
ترجمه : احمد شاملو


زمانی‌ در چشمان‌ تو – مارگوت بیکل

زمانی‌ در چشمان‌ تو
نابودی‌
یأس‌
دل‌مرده‌گی‌ در سخن‌ بودند

اینک‌ امّا چشمانت‌
از جرأت‌
امید
شوق‌ حیات‌ چراغانند

عشق‌
دگرگون‌ می‌کند

اشعار مارگوت بیکلترجمه : یغما گلرویی


چند بار امید بستی – مارگوت بیکل

چند بار امید بستی و دام برنهادی
تا دستی یاری دهنده
کلامی مهرآمیز
نوازشی
یا گوشی شنوا
به چنگ آری ؟
چند بار
دامت را تهی یافتی ؟
از پای منشین
آماده شو که دیگر بار و دیگر بار
دام باز گستری

مارگوت بیکل


آن‌ هنگام‌ که‌ مکان زند‌گی مان‌ را

آن‌ هنگام‌ که‌ مکان زند‌گی مان‌ را
به‌ کارگاه هنری‌ بدل‌ می‌کنی‌
دوستت‌ می‌دارم‌

آن ‌هنگام‌ که‌ نگرانی‌ها و زمان‌ را
از یاد می بری‌
دوستت‌ می‌دارم‌

وقتی‌ نامه‌ها و روزنامه‌ها
بر سرتاسرِ خانه‌ پخش‌ شده‌اند
دوستت‌ می‌دارم‌

پذیرش‌ ، آزادی‌ می‌بخشد
عشق‌
حقیقت‌ را در آغوش‌ می‌کشد
از این‌ رو یکدیگر را دوست‌ می‌داریم

مارگوت بیکل
مترجم : یغما گلرویی


روزی جدید را با تو آغازیدن-اشعار مارگوت بیکل

روزی جدید را با تو آغازیدن
بی خبر از آنچه پیش می آید
و آنگونه که به آخر می رسد
این روز را با تو زندگی کردن
آنچنان که گویی واپسین روز ماست
تا عشق را نثار هم کنیم

مارگوت بیکل

مترجم : احمد شاملو


مجموعه ای از بهترین اشعار یانیس ریتسوس

از آن رو که دوستت می دارم

از آنرو که دوستت می دارم
می توانی بروی
از آنرو که دوستت می دارم
می بخشم بر تو ناراستی را
از آنرو که دوستت می دارم
پاس می دارم زیبایی را
از آنرو که دوستت می دارم
تو رهایی

مارگوت بیکل


یک روز ، روز آخر ما خواهد بود

می خواهم از زمانی که برایم باقی مانده لذت ببرم
شاکر روزهایی که هر یک به هدیه ای می ماند
رویاها و امید هایی که هنوز امکان ممکن شدن دارند
و عشق ها و مهربانی هایی که هنوز فرصت تجربه کردنشان با ماست
یک روز ، روز آخر ما خواهد بود

مارگوت بیکل


کلام نشاط آور تو را – مارگوت بیکل

ماهپاره‌ای کوچک
از زمین برای خویش می‌سازیم
کلام نشاط آور تو را می‌کاویم
و سخنان لطیف مرا
خنده‌هایمان را
اشک‌هایمان را
شادی‌هایمان را
غم‌هایمان را
و درخت کوچکی را
می‌کاریم
آرامش نو را
و سکوت مرا
آرمان‌هایمان را
اندیشه‌هایمان را
جنون‌هایمان
عشق‌هایمان را
و گل‌های بی آلایش را
بگذاریم
امیدهایمان جوانه زنند
و در باغ شادی زندگیمان
چیزی را سترون نکنیم 

مارگوت بیکل


استواری امن زمین – مارگوت بیکل

پس از سفر های بسیار و
عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم
بادبان برچینم
پارو وانهم
سکان رها کنم
به خلوت لنگرگاهت در آیم
و در کنارت پهلو بگیرم
آغوشت را بازیابم
و استواری امن زمین را زیر پای خویش

مارگوت بیکل


احساس اندک – مارگوت بیکل

از جنگ بی شکوه
احساسی اندک دارم
اما آنچه به تمامی در می یابم
عشقی ست که آرزوی همگان است

از کشمکش های دایمی
احساسی اندک دارم
اما آنچه به تمامی در می یابم
آرزوی با هم بودن است

از جنگ فقط برای آنکه جانی به در برم
احساسی اندک دارم
اما آنچه به تمامی در یافته ام
چیزی ست که در این بازی نهفته

مارگوت بیکل
ترجمه: احمد شاملو


هر شب در رویاهایم تو را می بینم

هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساست می کنم
و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری
دوری ، فاصله و فضا بین ماست
و تو این را نشان دادی و ثابت کردی
نزدیک ، دور ، هر جایی که هستی
و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد
یک بار دیگر در را باز کن
و دوباره در قلب من باش
و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد
ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم
و این عشق می تواند برای همیشه باشد
و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد
عشق زمانی بود که من تو را دوست داشتم
دوران صداقت ، و من تو را داشتم
در زندگی من ، ما همیشه خواهیم تپید
نزدیک ، دور ، هرجایی که هستی
من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید
یک بار دیگر در را باز کن
و تو در قلب من هستی
و من از ته قلب خوشحال خواهم شد
تو اینجا هستی ، و من هیچ ترسی ندارم
می دانم قلبم برای این خواهد تپید
ما برای همیشه باهم خواهیم بود
تو در قلب من در پناه خواهی بود
و قلب من برای تو خواهد تپید
و خواهد تپید

اشعار مارگوت بیکل


در کنارِ تواَم دوست‌ِ من‌

در کنارِ تواَم دوست‌ِ من‌
احساسم‌ را با تو در میان‌ می‌گُذارم‌
اندیشه‌هایم‌ را با تو قسمت‌ می‌کنم‌
راهی‌ مُشترک‌ پیش‌ِ پایت‌ می‌گُذارم‌
امّا ازآن‌ِ تو نیستم‌
با مسئولیت‌ خود زنده‌گی‌ می‌کنم‌مرا به‌ ماندن‌ مجبور نکن ‌دوست‌ِ من‌
احساسم‌ را به‌ کفه‌ی‌ قضاوت‌ نگذار
نه‌ اندیشه‌یی‌ برایم‌ معین‌ کن‌
وَ نه‌ راهی‌ برای‌ درنوشتن‌
به‌ تصاحبم‌ نکوش‌ُ
تعهداتم‌ را نادیده‌ مگیر
اگر از آزادی‌ محرومم‌ کنی‌
دوست‌ِ من
تو را از بودنم‌ محروم‌ خواهم‌ کرد

مارگوت بیکل


استوار در وفاداری – مارگوت بیکل

این همه پیچ
این همه گذر
این همه چراغ
این همه علامت

و همچنان استواری در وفادار ماندنبه راهم
خودم
هدفم
و به تو
وفایی که مرا
و تو را
به سوی هدف
راه می نماید

مارگوت بیکل


گاه آرزو می کنم – مارگوت بیکل

گاه آرزو می کنم
ای کاش برای تو  پرتوِ  آفتاب باشم
تا دست هایت را گرم کند
اشکهایت را بخشکاند
و خنده را به لبانت  باز آرد
پرتوِ خورشیدی که
اعماق تاریک  وجودت را روشن کند
روزت را غرقه ی نور کند
یخ  پیرامون ات را آب کند

مارگوت بیکل


عشق‌ هدیه‌یی‌ فرابشری‌ست – مارگوت بیکل

یک‌دیگر را دوست‌ می‌داریم‌
یک‌دیگر را کامل‌ می‌کنیم‌
امّا مالک‌ هَم‌ نیستیم‌
نمی‌توانیم‌ آن‌چه‌ را به‌ ما تعلّق‌ دارد
به‌ خود هدیه‌ کنیم‌
عشق‌ هدیه‌یی‌ فرابشری‌ست

مارگوت بیکل‌


مجموعه ای از بهترین اشعار برتولت برشت

کامل کنیم همدیگر را-اشعار مارگوت بیکل

کسی‌ که‌ هرگز
شهامت نه‌ گفتن قاطعانه‌ را ندارد
نخواهد توانست‌
آری‌ گفتن مداوم‌ در زندگی را
تاب‌ آورد
ما می باید کامل‌ کنیم‌ یکدیگر را
نه‌ آن‌ که‌ همانند شویم‌
تو جبران‌ می‌کنی‌
کمبودهای‌ مرا
و آن‌جا که‌ تو تُند می‌روی‌
من‌ قدم‌ آهسته‌ می‌کنم‌

مارگوت بیکل


هیچکس نمی خواهد تنها باشد

هیچکس نمی خواهد تنها باشد
هیچکس نمی خواهد گریه کند
بدنم می خواهد که تو را در آغوش بگیرد
بسیار بد است که به روحت صدمه می زند
زمان گرانبهاست
و به دور دستها می لغزد
و در همه ی لحظات عمرم در انتظار تو بوده ام
هیچکس نمی خواهد تنها باشد
پس چرا
چرا اجازه نمی دهی عاشقت باشم
می توانی صدایم را بشنوی
آوازم را می شنوی
این آوازی عاشقانه است
پس قلب تو می تواند مرا بیابد
و ناگهان تو
تو هستی که از پلکان
به سوی آغوش من پرواز می کنی ، دلبندم
پیش از آنکه من دیوانگی آغاز کنم
به سویم بیا
به سویم بیا
چرا که من می میرم
می خواهم احساس کنم که نیازمندم هستی
درست مانند هوا مرا تنفس می کنی
من به تو در زندگی ام نیاز دارم
از من دور نشو
دور نشو
دور نشو ، نه
هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد
هیچکس نمی خواهد گریه کند

اشعار مارگوت بیکل


مجموعه ای از بهترین اشعار پابلو نرودا

بیش از آنکه واپسین نفس را بر آرم – مارگوت بیکل

بیش از آنکه واپسین نفس را بر آرم
پیش از آنکه پرده فرو افتد
پیش از پژمردن آخرین گل
بر آنم که زندگی کنم
بر آنم که عشق بورزم
برآنم که باشم
در این جهان ظلمانی
در این روزگار سرشار از فجایع
در این دنیای پر از کینه
نزد کسانی که نیازمند منند
کسانی که نیازمند ایشانم
تا دریابم ، شگفتی کنم ، باز شناسم
که می توانم باشم ، که می خواهم باشم
تا روزها بی ثمر نماند
ساعت ها جان یابد
لحظه ها گران بار شود
هنگامی که می خندم
هنگامی که می گریم
هنگامی که لب فرو می بندم


کتاب زندگی – مارگوت بیکل

تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست می دهد

اشعار مارگوت بیکل


در راه دیروز به فردا – مارگوت بیکل

در راه دیروز به فردا
زیر درختی فرود می آیم
در سایه اش
برای لحظه یی کوتاه از زندگیم

اندیشه کنان به راه خویش
اندیشه کنان به مقصد خویش
اندیشه کنان به راهی که پس پشت نهاده ام
اندیشه کنان به تمامی آنچه در حاشیه راه رسته است

آنچه شایسته ی تحسین است
نه بایسته ی تاراج شدن
آنچه شایسته ی عشق ورزیدن است
نه بایسته ی کج اندیشی
آنچه شایسته ی به جای ماندن در خاطره است
نه بایسته ی به سرقت بردن

در راه دیروز به فردا
زیر درخت زندگیم فرود می آیم
در سایه اش
برای لحظه ای از فرصتم

مارگوت بیکل

مترجم : احمد شاملو


مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار لورکا

عشق‌ حقیقت‌ را در آغوش‌ می‌کشد

آن‌ هنگام‌ که‌ مکان زند‌گی مان‌ را
به‌ کارگاه هنری‌ بدل‌ می‌کنی‌
دوستت‌ می‌دارم‌

آن ‌هنگام‌ که‌ نگرانی‌ها و زمان‌ را
از یاد می بری‌
دوستت‌ می‌دارم‌

وقتی‌ نامه‌ها و روزنامه‌ها
بر سرتاسرِ خانه‌ پخش‌ شده‌اند
دوستت‌ می‌دارم‌

پذیرش‌ ، آزادی‌ می‌بخشد
عشق‌
حقیقت‌ را در آغوش‌ می‌کشد
از این‌ رو یکدیگر را دوست‌ می‌داریم

اشعار مارگوت بیکل


درخت زندگی‌ – مارگوت بیکل

گاه‌ از عبور طوفان‌ُ صاعقه‌

شاخ‌ُ برگ‌ درخت زندگی‌
بر خاک‌ می‌غلتد
اما تنه‌ پابرجاست‌
استوارُ خَدَنگ‌…
هر چه‌ ریشه‌ها عمیق‌تر باشند ،
سرشاخه‌ها به‌ خورشید نزدیک‌ترند !

این‌ چنین‌ است‌
که‌ شاخه‌های‌ تازه‌ وُ
برگ‌های‌ سبز
دوباره‌ می‌رویند !


اشعار مارگوت بیکل

از کتاب: تمام‌ کودکان‌ جهان شاعرند! / دفتر دوم: مارگوت بیکل، ترجمه: یغما گلرویی


راز – مارگوت بیکل

در وجود هر کس
رازی بزرگ نهان است.
داستانی،
راهی ،
بیراهه‌یی،

طرح افکندن این راز
-راز من و راز تو، راز زندگی-
پاداش بزرگ تلاشی پُر حاصل است.

 

“مارگوت بیکل”

ترجمه: احمد شاملو


دفتر عشق – مارگوت بیکل

این روزها به یک چیز می اندیشم…

به تو و دستهایت
که عطرش را جا گذاشته‌ای
لابه لای انگشتانم.

می ترسم
این زمستان به دیدنم نیایی
برای گرم کردن ِ دستانم !

مهربانم!
امشب
به رویایم بیا،
برای بیرون کردن ِ تردید
از خانه ی ذهنم.


مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار احمدرضا احمدی

فصل آخر – مارگوت بیکل

تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست می دهد .
 

“مارگوت بیکل”


موطن آدمی – مارگوت بیکل

موطن آدمی را بر هیج نقشه ای

نشانی نیست.

موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که

دوستش می دارند.

 

اشعار مارگوت بیکل

ترجمه: احمد شاملو


جویای راه خویش باش – مارگوت بیکل

جویای راه خویش باش
از این سان که منم
در تکاپوی انسان شدن
در میان راه
دیدار می کنیم
حقیقت را
آزادی را
خود را
در میان راه
می بالد و به بار می نشیند
دوستی یی که توانمان می دهد
تا برای دیگران
مأمنی باشیم و

یاوری
این است راه ما
راه تو
و من

“مارگوت بیکل”

ترجمه: احمد شاملو


بهار، حضور توست – مارگوت بیکل

یخ آب می‌شود در روح من،
در اندیشه‌هایم.
بهار،
حضور توست
بودنِ توست.

“مارگوت بیکل”

ترجمه: احمد شاملو


به سویم بیا – مارگوت بیکل

به سویم بیا
به سویم بیا
چرا که من می میرم
می خواهم احساس کنم که نیازمندم هستی
درست مانند هوا مرا تنفس می کنی
من به تو در زندگی ام نیاز دارم
از من دور نشو
دور نشو
دور نشو ، نه


اندیشه مکن که شانه هایت، سنگین شود

اندیشه مکن که شانه هایت ، سنگین شود
اندیشه مکن که از کشیدن بار دیگران ناتوانی
در شگفت می مانی از نیروی خویش
در شگفت می مانی
که به رغم ضعف خویش
چه مایه توانایی.


نقطه اوج فصل آخر زندگی

تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست می دهد .


مجموعه ای از بهترین اشعار بیژن الهی

در راه جُلجُتا – مارگوت بیکل

در راه جُلجُتا،
در راه گانوسا،
در تمامی راهها سنگ‌هایی افتاده است؛
پاره‌سنگ‌هایی، تکه‌های تیزی، ریگی؛
برای پرتاب کردن،
یا بر آن فرو غلتیدن.
در راه جُلجُتا،
در راه گانوسا،
در تمامی راهها سنگ‌هایی افتاده است؛
که وا می‌داردمان که آهسته گام برداریم؛
بایستیم؛
به افتادگان یاری دهیم؛

تا چون ما باز ایستادن را بیاموزند.
در راه جُلجُتا،
در راه گانوسا،
در تمامی راهها
ـ به هر گام ـ
سنگ‌هایی افتاده است.


عشق‌ هدیه‌ است‌ – مارگوت بیکل

عشق‌، هدیه‌ است‌
جان‌دار مجسّم‌
حادث‌ می‌شود
تحمیلش‌ نمی‌توان‌ کرد.
قلب‌ را لب‌ریز می‌کند.
با عقل‌ فهمیده‌ نمی‌شود
به‌ چنگ‌ نمی‌آید
مقدّری‌ست‌ که‌ همه‌ چیز را
دگرگون‌ می‌سازد
عشق‌، هدیه‌ است‌

تردترین‌ُ گران‌مندترین‌ هر زنده‌گی‌
دوست‌ داشتن‌
دوست‌ داشته‌ شدن‌
و از نو شناختن‌ هر روز


چه مدت لازم بوده است – مارگوت بیکل

چه مدت لازم بوده است
تا کلمه ی عفو
بر زبان جاری شود
تا حرکتی اعتماد انگیز
انجام گیرد؟
بیا تا جبران محبت های ناکرده کنیم
بیا آغاز کنیم.
فرصتی گران را به دشمن خویی
از کف داده ایم

و کسی نمی داند چقدر فرصت باقیست
تا جبران گذشته کنیم
دستم را بگیر.

5/5 - (1 امتیاز)

دنیای ادبیات

دنیای ادبیات دریچه ای ست رو به شعر و فرهنگ و ادب ایران و جهان. برای آشنایی با آثار مکتوب و غیر مکتوب نویسندگان و شاعران، همراه دنیای ادبیات باشید

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. آثار منتشر شده از مارگوت بیکل در ایران

    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بیکل توسط احمد شاملو و محمد زرین‌بال، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار ۱۳۶۵/
    چیدن سپیده دم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بیکل توسط احمد شاملو و محمد زرین‌بال، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار ۱۳۶۵/
    عاشقانه‌هایی که من دوست می‌دارم، ترجمه ندا زندیه، انتشارات دارینوش (تهران)، ۱۳۸۲/
    فرشته‌ای در کنار توست، ترجمه: ندا زندیه، ویرایش: یغما گلرویی/
    همچنین، چند شعر از او در کتاب همچون کوچه‌ئی بی‌انتها (گردآوری و ترجمه احمد شاملو) در سال ۱۳۵۲ چاپ شده‌است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا