زندگینامه و اشعار رابعه بلخی (مادر شعر فارسی) بصورت مختصر و مفید
در تاریخ ادبیات ایران و بویژه در تار یخ شعر ایران،با توجه به منابعی که اکنون در اختیار داریم،از زنان شاعر کمتر سخن گفته شده است و تعداد انگشت شماری شانس این را داشته اند که نامشان سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شود و راهی به دنیای فرهنگ و ادب پیدا کنند.در این مقاله به زندگی و اشعار رابعه بلخی می پردازیم.
مادر شعر فارسی کیست؟
همانطور که رودکی پدر شعر فارسی نامیده می شود،در ادبیات ایران از زنی به نام رابعه بلخی به عنوان مادر شعر فارسی یاد می شود.
پیشنهاد: در مقاله ای جداگانه به رودکی که پدر شعر فارسی شناخته می شود،پرداخته ایم و می توانید مطالعه کنید.
رابعه بلخی کیست؟
در بلخ افغانستان به دنیا آمد و پدرش به نام کعب از مهاجران عرب تبار بود.کعب به دخترش لقب زین العرب داده بود.رابعه بلخی هم دوره با رودکی ،یعنی حول و حوش قرن سوم و چهارم هجری و گویا دیداری هم با رودکی داشته است.تا جایی که رودکی او را بسیار مورد ستایش قرار داده است.
شاید بهتر این باشد که شرح زندگی رابعه بلخی را از زبان عطار نیشابوری که در کتاب الهی نامه آمده است،مطالعه کنیم.آنطور که عطار می گوید:رابعه بلخی علاوه بر شعر به هنر نقاشی نیز علاقه مند بوده و حتی گاهی سوار بر اسب،در کار شمشیر و شمشیرزنی هم بوده است.
ماجرای عشقی رابعه بلخی چه بود؟
عطار نیشابوری در الهی نامه ،عشق رابعه بلخی را عشق مجازی معرفی می کند .اما به هر حال،ماجرای عشق و عاشقی رابعه دارای جزئیاتی ست که بازگو می کنیم.
بعد از مرگ کعب (پدر رابعه) که والی بلخ بوده،پسرش حارث به این مقام دست پیدا می کند و برای کلید داری خزانه که در همیشه ی تاریخ شغل بسیار مهم و دهان پر کنی بوده،شخصی به نام بکتاش را انتخاب می کند.
رابعه بلخی ،بکتاش را می بیند و یک دل نه، صد دل عاشق او می شود.پیغام پسغام می فرستد، تا جایی که بالاخره بکتاش هم متوجه می شود و عاشق رابعه می شود.
در نظام مردسالارانه همیشه رسم بر این بوده که اول مرد عاشق زن شود و هیچ ایرادی هم ندارد و چه چیزی بهتر از این، اما برعکس این قضیه، مورد نکوهش تاریخ و مردم و فرهنگ این جوامع بوده و هست.زن را ممکن است به هزاران برچسب و انگ،آلوده کنند.ممکن است عشق او را به هوس و شهوت تعبیر کنند.
بین رابعه بلخی و بکتاش،نامه ها رد و بدل می شود و آتش این عشق تا جایی پیش می رود که در جایی خلوت،بکتاش ،رابعه را می بیند و از او طلب عشقبازی می کند اما پاسخ رابعه منفی ست و او را مورد سرزنش قرار می دهد.اما این عشق همچنان پابرجاست.
اما این عشق همچنان پا برجاست یعنی چه؟
در نبرد بین دشمن و بلخ،بکتاش زخمی می شود و در حالیکه فرصت چندانی تا مرگ ندارد،معجزه اتفاق می افتد.معجزه ای به نام رابعه بلخی، او را از صحنه ی نبرد فراری می دهد در حالیکه مبدل به لباس رزم و چهره ای پوشیده است.
پیشنهاد مطالعه: زندگی و شعر سیلویا پلات
فاش شدن رابطه ی رابعه و بکتاش
گفتیم که رودکی (پدر شعر فارسی) و رابعه بلخی (مادر شعر فارسی) دارای مراودات شاعرانه بود ه اند.رودکی در دربار امیر سامانی مقام و منزلتی داشته است و شعرهایی را در بزمهای شاهانه می خوانده است.در یکی از همین بزم ها رودکی،شعری از رابعه می خواند و وقتی تفسیر شعر را از او می خواهند، به عشق رابعه و بکتاش اشاره می کند و بدون اینکه بداند حارث(برادر رابعه) در این بزم حضور دارد،این رابطه ی عاشقانه را فاش می کند.
نتیجه مشخص است.حارث که رگ غیرتش(بخوانید تعصب برادرانه اش) بیرون زده است ،بکتاش را به زندان می اندازد و برای خواهرش (رابعه بلخی) مجازات سخت تر و دردناک تری را انتخاب می کند.
علت مرگ رابعه بلخی
حارث ،در همان حالیکه رگ غیرتش بیرون زده است،دستور می دهد که او را در یک حمام که درش را با سنگ و گچ پوشاند ه اند،زندانی کنند و رگ دستانش را بزنند . نتیجه مشخص است.زنده به گور شدن.جنازه اش را از حمام بیرون می کشند.ماجرا به اینجا ختم نمی شود.
بکتاش ،از زندان فرار می کند.حارث را می کشد و پس از مدتی هم خودکشی می کند .گویی این داستان یا افسانه عاشقانه ی رابعه بلخی و بکتاش،باید با مرگ تمام شخصیت هایش به پایان برسد.
اشعار رابعه بلخی
آن چیزی که از اشعار رابعه بلخی به دست دوستداران شعر رسیده است،تعداد اندکی قطعه و غزل (حدود هفت الی یازده شعر) است که این هم غنیمتی ست. صحبت از اشعار زنی ست در حدود قرن چهارم با یک جامعه ی بسته .
در قرنهای مختلف جستجو کنید و ردیف شاعرانی که نامی از آنان در کتابها و منابع هست را نگاه کنید.از زنان شاعر خبری نیست.نه اینکه وجود نداشته.فراموش نکنیم که در همین قرن معاصر پروین اعتصامی ،تا مدتها شعرهایش را با نام مستعار مردانه منتشر می کرده است.
پس با توجه به منابع موجود،رابعه بلخی نخستین زن شاعری ست که به فارسی شعر می سروده است و لقب مادر شعر فارسی به او تعلق می گیرد.مزار رابعه در بلخ افغانستان است.
نمونه اشعار رابعه بلخی
ز بس گل که در باغ مأوا گـرفت
چمن رنگ ارژنگ مـانا گـرفت
شبا نافه مشک تبت نداشت
جهان بوی مشک از چه معنا گرفت
مگـر چشم مجنون به ابر اندر است
که گل رنگ رخسار ليلی گرفت
به می ماند اندر عقيقش قـدح
سرشکی که در لاله مأوا گرفت
قدح گـير چندی و دنيا مگـــير
که بدبخت شد آنکه دنيا گـرفت
سـر نرگس تازه از زر و سيم
نشان سر تاج کسری گرفت
چو رهـبان شـد اندر لباس کبود
بنفشه مگــــر دين ترسا گـــرفت
با توجه به اینکه تعداد انگشت شماری از شعرهای رابعه بلخی به جای مانده است و با توجه به منابع موجود، در زیر به تکه هایی به جا مانده از چشمه ی شاعری او اشاره می کنیم
الا ای بـاد شـــبگـیـری پیــــــام مـــن بــه دلـبر بر
بگــو آن ماه خوبان را که جان با دل برابر بر
به قهـــر از مــن فگندی دل به یک دیدار مهرویا
چنان چــــون حیدر کـــرار دران حصن خیبر بر
تو چـــون مـاهی و من مـاهی همی سوزم بتابد بر
غم عشقت نه بس باشـــــد جفــــا بنهادی از بربر
تنم چـــــون چنبری گشـــته بدان امیــــد تا روزی
ز زلفــــت برفتـــد ناگـــه یـــکی حلقه به چنبر بر
ستمگر گشته معشوقم همه غم زین قبــــــول دارم
که هــــرگـــز سود نکند کس به معشوق ستمگـر بر
اگر خواهی که خوبان را به روری خود به عجز آری
یکی رخســـار خـــوبت را بدان خــوبان برابر بر
ایا موذن بکار و حال عــاشــق گــر خبر داری
سحـــرگـاهـان نگـاه کــن تو بدان الله اکبـــر بر
مدارای “بنت کعب” اندوه که یار از تو جـدا ماند
رســـن گــــرچه دراز آید گـــذ ردارد به چنبر بر