مروری بر زندگی و اشعار لنگستون هیوز (شاعر آمریکایی)
در این مقاله بطور مختصر به زندگی و اشعار لنگستون هیوز می پردازیم.همچنین نمونه اشعاری از این شاعر آمریکایی را به شما تقدیم می کنیم.
من در رؤیای خود دنیایی را میبینم که……..
به رویاهایم فکر می کنم.صدای احمد شاملو که از ضبط ماشین شخصی، به گوش می رسد راننده ی مسافرکش را تحسین می کنم که بر خلاف هنجارهای امروزی،به شعر دل سپرده است و بی خیال ترافیک اعصاب خورد کن هر روزه،گاهی خیره به دورهایی است که نه من از آن سر در می آورم و نه اجازه دارم که فضولی کنم.شاملو همچنان سرگرم خواندن شعرهای ترجمه از لنگستون هیوز است و من به مقصد رسیده ام.
- آقا دمت گرم.روز خوبی داشته باشی(به راننده میگم)
شعر رویا از اشعار لنگستون هیوز
رویاهاتو محکم بچسب
واسه این که اگه رویاها بمیرن
زندهگی عین مرغ شکسته بالی میشه
که دیگه مگه پروازو خواب ببینه.
رویاهاتو محکم بچسب
واسه این که اگه رویاهات از دس برن
زندهگی عین بیابون ِ برهوتی میشه
که برفا توش یخ زده باشن.
لنگستون هیوز که بود؟
شاعر و نویسنده ی آمریکایی متولد 1902 و درگذشته در 1967 بر اثر سرطان.برای حقوق به حق سیاه پوستان مبارزه می کرد و این مبارزه را در قالب شعر و داستان و نمایشنامه به جامعه ی آمریکا و دنیا عرضه می کرد.به موسیقی سبک جاز علاقمند بود و بیشتر اشعارش به نگاه تبعیض آمیز سفیدپوستان اختصاص داشت.
در جایی از شعرهایش می گوید:نمی دانم اگر مسیح،رنگ پوستش سیاه باشد و برای نیایش به یکی از کلیساهای آمریکا بیاید،آیا اصلا او را به آنجا راه می دهند یا نه؟
لنگستون هیوز به شغلهای متعددی پرداخت و عضو برجسته ی یک جنبش هنری به نام رنسانس هارلم(جنبش نو سیاه پوستان) بود.
از او آثار متعددی بر جا مانده است و شناخته شده ترین مترجمی که شعرهایش را به فارسی برگردانده است،احمد شاملوست.
به جمله اول این مقاله برمی گردیم.لنگستون هیوز می گوید: «من در رؤیای خود دنیایی را میبینم که در آن هیچ انسانی انسان دیگر را خوار نمیشمارد. زمین از عشق و دوستی سرشار است و صلح و آرامش گذرگاههایش را میآراید. من در رؤیای خود دنیایی را میبینم که در آن همگان راه گرامی آزادی را میشناسند.»
اشعار لنگستون هیوز
اینجا به تعدادی از نمونه اشعار لنگستون هیوز می پردازیم.قابل ذکر است که تعداد آثاری که از این شاعر به جا مانده قابل توجه است و این مقاله با اشعار او ،بصورت مستمر بروز رسانی می شود.همچنین عکس نوشته هایی از اشعار را می توانید مرور کنید.
پل راه آهن
یه آواز غمناکه تو هوا.
پل راه آهن
یه آواز غمناکه تو هوا.
هر وخ یه قطار از روش رد میشه
دلم میگه سر بذارم به یه جایی.
رفتم به ایسگا
دل تو دلم نبود.
رفتم به ایسگا
دل تو دلم نبود.
دُمبال یه واگن باری میگشتم
که غِلَم بده ببرَتَم یه جایی تو جنوب.
آی خدا جونم
آوازای غمناک داشتن
چیز وحشتناکیه!
آوازای غمناک داشتن
چیز وحشتناکیه!
واسه نریختن اشکامه که این جور
نیشمو وا میکنم و میخندم.
ما جماعتِ بیاشکاییم که گریه کردنم ازمون نمیاد!
سرود زمین است این که میسرایم و
دیری چشم انتظار سرود زمین بودهام من.
سرود بهار است این که میسرایم و
دیری چشم انتظار سرود بهار بودهام من
بنیرو، همچون جوانههای گیاهی تازه
بنیرو، همچون شکفتن شکوفههای درختی.
بنیرو، همچون نخستین زایمان ِ زنی.
سرود زمین است این که میسرایم
سرود تن
سرود بهار
از دیرگاهان چشمانتظار ِ این سرود بهاران بودهام.
چون نیشم به خنده وازه چون گلوم پُرِ آوازه، فکرشم نمیکنی چه رنجی میبرم