شاعران ایرانی

اشعار سجاد نورعلیئی(گزیده ای از اشعار)

اشعار سجاد نورعلیئی..سجاد نورعلی(متولد آبان 1361 شهرستان تویسرکان استان همدان)

در انتظار…

در انتظار یک شعله کبریت

مانند یک چراغ موشی ام

در یک جهان تاریک.

نگاه کن !

برای اینکه

دوستم داشته باشی

خودم را

به چه چیزهایی تشبیه می کنم.

(سجاد نورعلیئی)


گاهی…

گاهی اشک

از سر دلتنگی.

گاهی اشک

از سر دلخوشی.

بین دعا و نفرین

سرگردان است

چشمانم.

(سجاد نورعلیئی)

 اشعار ادگار آلن پو(مجموعه ای از بهترین اشعار آلن پو)


خستگی….

نوشیدن قهوه

به تلخی دنیا نه!

خواب عمیق

به شیرینی رویا نه!

خسته ام

آنقدر

که حتی مرگ

خستگی ام را

کم نمی کند.

(سجاد نورعلیئی)


فرو ریخته

قدم می زنم

روی آسفالت فرو ریخته

بین ماشین های فرو ریخته

در خیابان فرو ریخته.

من

انسان فرو ریخته

به درخت فرو ریخته

تکیه می کنم.

کنارش

قلب فرو ریخته را

دفن می کنم.

خاک

پس می زند

خاک فرو ریخته.

(سجاد نورعلیئی)

اشعار نیما یوشیج (بهترین و زیباترین اشعار+دانلود)


چه زیباست…

چه زیباست این نقاشی!

رنگین کمان در آسمان و

قایق کاغذی بر آب.

چه زیباست این فیلم!

گذر ابرهای سفید و

وزش نسیم بر گندمزار.

من

در کنار دفترچه های قسط

خوابیده ام.

(سجاد نورعلیئی)


بازار

دل بریده از آدم ها

دل بریده از حیوانات

به اره برقی فکر می کنم

که سرعت زیادی

در بریدن درختان دارد.

به بازار حسن آباد تهران

خواهم رفت.

(سجاد نورعلیئی)

مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار احمدرضا احمدی


بهار

درخت ها

با دستی زیر چانه هایشان

در سینه کش آفتاب

چرت می زنند.

صد بار گفتم

با روح لطیف شاعر

بازی نکنید!

بهار آمده است.

(سجاد نورعلیئی)


به کارل سندبرگ

در غیاب ابراهیم

دوباره بت ها

خدا شده اند.

از شما چه پنهان!

من هم مدتی ست

کلنگ را می پرستم.

(سجاد نورعلیئی)


کیفیت

من از

کیفیت سوالهای نکیر و منکر می پرسم

آنها از

کیفیت عکسهای تلسکوپ جیمز وب.

من از

میزان پیاده روی

روی پل صراط می پرسم

آنها از

میزان رشد ارز دیجیتال

در صرافی های آنلاین.

با مردگان یک قبرستان

در خارج از کشور

حرف می زنم.

(سجاد نورعلیئی)


درخت دوردست

درخت دور دست

عجب بهاری دارد

با میوه های سیاه.

کودک بازیگوش

سنگ پرتاب می کند

کلاغ ها

می ریزند.


گندمزار سبز

گندمزار سبز

خوش می درخشد

زیر تیغ آفتاب.

دستفروش چهار راه گلوبندک

فارغ التحصیل دانشکده ی هنرهای زیباست.


دخترک

دخترک

گل های بیشتری فروخت.

چراغ قرمز

سبز نمی شد.

(سجاد نورعلیئی)


غروب

نه غروب دریا

نه غروب پاییز.

دیگر هیچ غروبی

زیبا نخواهد شد.

سالهاست

کمال الملک

قلم موهایش را

شسته است.

(سجاد نورعلیئی)


رویا

چه غم انگیز!

اجاره ی یک ویلا

با چشم انداز مرغان دریایی

در شمال.

چه غم انگیز!

اجاره ی یک کپر

با چشم انداز گله های شتر

در جنوب.

من

حتی دیگر

در رویاهایم

خوشحال نیستم.

(سجاد نورعلیئی)


کابوس

کابوس قشنگی بود.

می افتادم

می مردم.

کسی مرا بر می داشت

ادامه ی رویاهایش می شدم.

(سجاد نورعلیئی)


عشق

نامه ها نوشته شد

با خط بریل.

عشق

دو چشم نابینا

می خواهد.

(سجاد نورعلیئی)


زاینده رود

دریا

گذاره ای بی ربط بود

در چشمان تو.

مردمکت را باز کن!

به زاینده رودی خشک.

(سجاد نورعلیئی)


خیام نامه

خیام نامه های مسیح را

مرور می کنم.

همه از خاکیم و

بر صلیب می رویم.

(سجاد نورعلیئی)


آینده ی روشن

با نجاران تابوت و

طراحان کفن.

با معماران مزار و

مردم تشییع.

این گورستان

آینده ی روشنی دارد.

پچ پچ اسکلت هاست

در تالارهای پیچ در پیچ مرگ.


سان فرانسیسکو

با ریه های آهنی و

دندان های نیش طلا

تصنیف چاقوها را

زمزمه می کنند.

چیز خاصی نیست عزیز دلم!

احتمالا

روستایی در سان فرانسیسکو

چنین قانونی دارد.


کبوتر پستچی

کبوتر پستچی

با تجربه ی دو جنگ جهانی

صورت حساب زندگی اش

خلاصه می شد

در خون و

سنگری که در آن

سربازهای صفر تکه تکه شدند.

اینک

در اردوگاه رطیل ها

ردی از خون و بزاق

بر جای مانده است.


زرتشت

در نسک چندم زخمهایت

برای “پوروچیستا”

از بلخ

تندیسی ساختی

فرود آمده از سپهر ششم؟

زخمهایت

از هوم

ریشه داشت انگار

که حتی دستان “رافائل”

حتی دستان “کلارک پاتر”

از لمس تو

ناتوان بودند.

در ردای سپیدت

شهر به شهر گذشتی

قبیله به قبیله.

با آموزگاران کج اندیش

از “وهومن” گفتی

و از “سپنتمد”.

اما هیچکدام

روشنایی بی کران تو را

که دست پرورده ی بهمن و اردیبهشت

خورداد و امرداد بود

باور نداشتند.

تو را

مجوس نامیدند و به بدرقه ات

گاو پشت گاو

قربانی کردند.


فیلم

روی برانکار

پاییزی افتاده بود

که از درد

به خواب عمیق فصل ها

فرو رفته بود.

پشت صحنه

روی خط ویژه

در عبور آمبولانس،

آدمها

عکس یادگاری می گرفتند.

پایان فیلم

باز نبود.


دستی بر داس

دستی بر داس دارد

در آسیاب شعر

با خرمنی انبوه از کلمات درو شده.

شاعر می تواند

خودش را سانسور کند.


کارت پستال

کارت پستال بود

با پس زمینه ی صورتی.

چهره ای از خمیر مجسمه و

خطی از مداد شمعی.

دخترکی انگار

آفتاب گرفته

در پلاژ گورستان.


گیاه گرسنه

گیاه گرسنه

روباه را بلعید.

گلهای مکر

شکفته شدند

و

عطر خیانت

پیچید.

4.9/5 - (20 امتیاز)

دنیای ادبیات

دنیای ادبیات دریچه ای ست رو به شعر و فرهنگ و ادب ایران و جهان. برای آشنایی با آثار مکتوب و غیر مکتوب نویسندگان و شاعران، همراه دنیای ادبیات باشید

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا