شاعران خارجی

اشعار رنه شار(مجموعه ای از زیباترین اشعار)

اشعار رنه شار….رنه شار (به فرانسوی: René Char) شاعر قرن بیستم میلادی اهل فرانسه و عضو مقاومت فرانسه بود.

خاکستر ناتمام(اشعار رنه شار)

خاکستر ناتمام

شتاب کن ،

خاطره نمی داند

که این چهره را که به او داد

این نگاهِ ژرف را٬

 این افتادگی را٬

نوسانِ عروسِ دریایی

روی ژرفنای زمان.

“ترجمه:حسین معصومی همدانی”

اشعار آرتور رمبو(گزیده ای از مشهورترین اشعار)


 مداد زندانی(اشعار رنه شار)

 مداد زندانی

عشقی که بر دهانش

دسته گلی از مه است

شکوفا  و محو می شود

صیادی به دنبالش خواهد رفت،

دیده بانی از آن آگاه خواهد شد

و هر دو از یکدیگر متنفر خواهند شد،

بعد هرسه یکدیگر را نفرین خواهند کرد.

بیرون یخبندان است،برگ ازخلال درخت می گذرد .


در سخت ترین طوفان(اشعار رنه شار)

درسخت ترین طوفان،همیشه مرغکی هست که تسکینمان دهد

همان مرغک بی نام و نشان که پیش از پروازمی خواند

شاعر از الهام می میرد،چون آدم سالخورده که از سالخوردگی

مرگ برای شاعرهمچون نقطه ی پایان است بر نوشتار

به هوش باشید:همگان شایسته رازگویی نیستند

همیشه وصیتی برمیراث ما مقدم است

ما در آینده ایم و اینک بنگر فردا را که بر زمین فرمان می راند

سخن بیش از آن خاک می پراکند که گوركن

نمی توانیم شعری بیآغازیم بی آنکه درباره خود وجهان اندک خطایی نکرده باشیم

بدون اندک معصومیتی در واژه های آغازین

شاعر نمی تواند چندان در لفاف فعل بماند

او باید درسرشک های تازه غرقه گردد واز اسلوب خویش فراتر رود

همیشه زندگی خود را برغروبی باشکوه می آغازیم

برای آنکه بهترین نور را برافشانیم باید از کورسوها رنج بریم

خاکی که دانه می پذیرد غمین است

دانه که همه چیزش را به خطر می افکند

خوشبخت نمی خواهم باشم و زندگی کنم جز در هوا و در آزادی عشقم

باید مرد باران و فرزند هوای خوب بود

با آن کس که دوست می داريم، ازسخن گفتن بازمانده ایم

اما این سکوت نیست

اشک ها بر رازداران بی اعتنایی می کنند

اگر نبود سپر اندوه، قلب از زدن باز ایستاده بود

جز برای دوست داشتن سر خم نکن.پس از مرگ نیز دوست بدار

آدم بی نقص مثل کوهستان بی اشكفت است

چنین آدمی خوشایند من نیست

شعر عشقی است برخاسته از اشتیاق،اشتیاقی در دل مانده

پذیرفتن چهره را روشن می سازد و نپذیرفتن به آن زیبایی می بخشد

ما در دو راهه ی اشتیاق به شناخته شدن و نومیدی از شناخته شدن هستیم

ابدیت نه چنان درازاست که زندگی

در پیشگاه دیگران آن چیزی رادرپیش گیر که تنها به خود وعده کرده ای

این قرارداد توست

بنیان ها را همواره چیزهای بی پایه و بنیان به تهدید می فكنند

امضای خود را بر چیزی نه كه روشن سازد نه تاریک

زیستن،پافشردن بر اتمام یک خاطره است

در تیرگی ها، نه یک جا که همه جا از آن زیبایی است

حقیقت گاه امید را از میان برمی دارد

از همین روست که امید برخلاف انتظار به جا می ماند

راه هایی که از مقصد سرزمین هایشان نمی گویند،راه های محبوبند

عمل، بکر است حتی در تكرار

آدمی توانا به كاری است كه گمان نمی برد

با زندگی دو کار می توان کرد:

به رویا دیدن یا تحقق بخشیدنش

شعر، زنده به بی خوابی جاودان است

چگونه می توان زیست وناشناخته ای پیش رو نداشت

در پایین برگ سفید زندگی،شعر تنها امضایی است که می درخشد

“برگردان:محسن قادری”

اشعار رافائل آلبرتی(بهترین و زیباترین اشعار)


آن که در کوچه ….(اشعار رنه شار)

آن که در کوچه پس کوچه های شهر پرسه می زند
آن که در کوچه پس کوچه های شهر پرسه می زند ، عشق من است
اینکه هنگام جدایی کجا می رود اهمیت چندانی ندارد
او دیگر نه عشق من است ؛ هرکه می تواند هم کلامش شود
دیگر به یاد نمی آورد چه کسی صادقانه دوستش می داشت

در اشتیاق عاشقانه ی نگاه ها جفت خویش را می جوید
وفاداری من به وسعت فاصله ای است که می پیماید
به من امید می دهد ، سپس ، سبکسرانه مأیوسم می سازد

چونان تخته پاره ای خوشبخت در ژرفنای وجودش زندگی می کنم
بی آنکه خود بداند آزادی من گنجینه ی اوست
به اوج عظیم کمال خویش که می رسد
تنهایی من ژرف می شود

آنکه در کوچه پس کوچه های شهر پرسه می زند ، عشق من است
اینکه هنگام جدایی کجا می رود ، اهمیت چندانی ندارد
او دیگر نه عشق من است ؛ هرکه می تواند هم کلامش شود
دیگر به یاد نمی آورد چه کسی صادقانه دوستش می داشت
و از دور راهش را روشن می دارد ، تا مبادا پایش بلغزد

اشعار سعاد الصباح (بهترین و زیباترین اشعار)


مارتا(اشعار رنه شار)

ای آن که این دیوارهای قدیمی

قادر به بند کردنت نیستند

ای چشمه زلالی

که مملکت تنهای من را

در خود بازمی­ تابانی

چه گونه می­ توانم تو را فراموش کنم

در حالی که نمی ­توانم تو را به یاد بیاورم :

تو اکنون ِ متراکمی .

ما متحد خواهیم شد

بی آن که به یک­دیگر نزدیک بشویم

بی آن که به یک­دیگر دست بزنیم

چنان که گل­های خشخاش

            از عشق

شقایق­ های عظیم

        شکوفه می­ دهند

به قلب تو نفوذ نخواهم کرد

تا حافظه آن را محدود سازم

قلب­ات را منع نخواهم کرد

که رو به آبی آسمان

      و تشنگی رحیل

              بشکفد

می­ خواهم برای تو

       آزادی باشم،

و رایحه­ ی زندگی

که از آستانه ابدیت

گذر می­ کند

پیش از آن­که شب

مفقود گردد .

شعری از «رنه شار» مترجم« فرزدق اسدی»

5/5 - (2 امتیاز)

دنیای ادبیات

دنیای ادبیات دریچه ای ست رو به شعر و فرهنگ و ادب ایران و جهان. برای آشنایی با آثار مکتوب و غیر مکتوب نویسندگان و شاعران، همراه دنیای ادبیات باشید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا