داستان کوتاه

خلاصه رمان کوری (ژوزه ساراماگو)

خلاصه رمان کوری اثر ژوزه ساراماگو، داستانی است که به بررسی فروپاشی اجتماعی و انسانی در پی شیوع ناگهانی و بی‌دلیل یک بیماری کورکننده می‌پردازد. این رمان با رویکردی فلسفی و اجتماعی، نگاهی عمیق به رفتارها و واکنش‌های انسانی در مواجهه با بحران و بی‌نظمی دارد.

بخش اول: شروع کوری

داستان خلاصه رمان کوری با مردی آغاز می‌شود که به طور ناگهانی و بدون هیچ دلیل ظاهری در حالی که پشت فرمان خودروی خود است، نابینا می‌شود. او به جای دیدن تاریکی، تنها یک سفیدی بیکران می‌بیند. این اتفاق آغازگر یک شیوع سریع و گسترده کوری در شهر است. مرد نابینا که به شدت ترسیده و گیج شده، به کمک یک غریبه به خانه بازمی‌گردد. اما این تنها آغاز ماجراست؛ زیرا به زودی همسر مرد نابینا و سپس پزشک او نیز به این بیماری مبتلا می‌شوند.

بخش دوم: قرنطینه و فروپاشی اجتماعی

با افزایش تعداد مبتلایان به کوری، دولت تصمیم می‌گیرد که تمامی بیماران را در یک بیمارستان روانی متروکه قرنطینه کند تا از گسترش بیماری جلوگیری کند. این مکان به سرعت پر از افراد نابینا می‌شود که هیچ راهی برای ارتباط با دنیای بیرون ندارند و باید با شرایط سخت و غیرانسانی قرنطینه کنار بیایند.

در میان این افراد، تنها یک نفر وجود دارد که به طرز معجزه‌آسایی هنوز بینایی خود را حفظ کرده است؛ همسر پزشک. او که وانمود می‌کند نابینا شده است، به عنوان چشمان گروه عمل می‌کند و تلاش می‌کند تا به دیگران کمک کند. اما با گذشت زمان، شرایط در قرنطینه به سرعت وخیم‌تر می‌شود و افراد به جان یکدیگر می‌افتند تا از منابع محدود موجود استفاده کنند.

خلاصه رمان مادر(ماکسیم گورکی)

بخش سوم: ظهور خشونت و بی‌نظمی

در ادامه خلاصه رمان کوری، با افزایش تنش‌ها و ناامنی‌ها، گروهی از نابینایان که زور و قدرت بیشتری دارند، کنترل منابع غذایی را به دست می‌گیرند و دیگران را وادار می‌کنند تا برای به دست آوردن غذا، اشیاء قیمتی و حتی بدن‌های خود را به آن‌ها واگذار کنند. این وضعیت به اوج خشونت و بی‌رحمی می‌رسد و نشان‌دهنده سقوط کامل اخلاق و انسانیت در مواجهه با بحران است.

همسر پزشک که همچنان بینایی خود را حفظ کرده، تلاش می‌کند تا گروهی از افراد را که شامل همسرش، مرد نابینای اول، یک پسر جوان و چند نفر دیگر است، رهبری کند و آن‌ها را از این جهنم نجات دهد. او با شجاعت و دلسوزی، راهی برای خروج از بیمارستان پیدا می‌کند و آن‌ها را به دنیای بیرون می‌برد.

بخش چهارم: مواجهه با دنیای بیرون

وقتی گروه از بیمارستان فرار می‌کنند، متوجه می‌شوند که شهر به طور کامل فروپاشیده و تمامی افراد به کوری مبتلا شده‌اند. خیابان‌ها پر از آشغال و اجساد است و هیچ نظم و قانونی وجود ندارد. همسر پزشک که تنها فرد بینا است، گروه را در این دنیای جدید هدایت می‌کند و تلاش می‌کند تا محلی امن برای زندگی پیدا کند.

در این مسیر، آن‌ها با چالش‌ها و خطرات زیادی مواجه می‌شوند. اما همسر پزشک با تلاش و دلسوزی فراوان، موفق می‌شود تا گروه را زنده نگه دارد و آن‌ها را به خانه‌ای امن برساند. او که حالا مسئولیت سنگینی بر دوش دارد، به عنوان نمادی از امید و انسانیت در دنیای فروپاشیده عمل می‌کند.

خلاصه رمان بلندی‌های بادگیر(امیلی برونته)

بخش پنجم: بازگشت بینایی

در پایان خلاصه رمان کوری، به طور ناگهانی و بدون هیچ توضیحی، افراد شروع به بازگشت بینایی خود می‌کنند. این بازگشت بینایی، نمادی از امید و بازسازی است. هر چند که بسیاری از افراد در طول این بحران جان خود را از دست داده‌اند و جامعه به شدت آسیب دیده است، اما این بازگشت نشان‌دهنده امکان بازسازی و بازگشت به زندگی عادی است.

همسر پزشک که در تمام این مدت بینا بوده و گروه را هدایت کرده است، همچنان به عنوان قهرمان داستان باقی می‌ماند. او با تلاش و فداکاری‌های خود، نشان می‌دهد که انسانیت و دلسوزی حتی در بدترین شرایط نیز می‌تواند باعث نجات و بازسازی شود.

نتیجه‌گیری

خلاصه رمان کوری اثر ژوزه ساراماگو، داستانی است که به بررسی واکنش‌ها و رفتارهای انسانی در مواجهه با بحران و بی‌نظمی می‌پردازد. با شیوع ناگهانی یک بیماری کورکننده، جامعه به سرعت فروپاشیده و اخلاق و انسانیت به چالش کشیده می‌شود. اما در میان این هرج و مرج، همسر پزشک به عنوان نمادی از امید و انسانیت، گروهی را هدایت کرده و نجات می‌دهد.

5/5 - (1 امتیاز)

دنیای ادبیات

دنیای ادبیات دریچه ای ست رو به شعر و فرهنگ و ادب ایران و جهان. برای آشنایی با آثار مکتوب و غیر مکتوب نویسندگان و شاعران، همراه دنیای ادبیات باشید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا